علی جون سوسولوی مامانیعلی جون سوسولوی مامانی، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

مامان رویا و فرشته درونش

واکسن

گل پسر سلام دیروز واکسن چهارماهگیتم زدی. پسر شجاع من خیلی هم گریه نکرد.قربونش برم من  عسلی واسه خودت آواز میخونی جیغ میزنی قان و قون میکنی خلاصه ماشاالله حسابی شلوغش کردیا!!!!!!!!!!!  تازه به صورت تابلو واسه بابات ذوق میکنی دست وپا میزنی که بری بغلش   جیگر مامان و بابایی راستی فردا تولد عمو شاهینه چی براش میخری مامانی؟  عمو شاهین زحمت کشیده برات کاپشن خریده ها تو هم باید براش یه چیزی بخری دیگه !!   ...
12 آبان 1392

فرصت

سلام بالاخره مامانی یه فرصت پیدا کرد برات بنویسه تازه الانم که می نویسم تو روی پامی!!!! عسل مامان داره 4 ماهتم تموم میشه و چقدر زود داره میگذره همش به فکر تموم شده مرخصیم هستم خوابت کمتر شده همش میگی یکی باهام حرف بزنه ، پیشم بشینه ، و... مامانی هم کار داره . نمیتونه که همش پیشت بشینه. تو هم شاکی میشی و گریه میکنی البته بعضی روزها خیلی پسر گلی میشی خودت بازی میکنی و خسته میشی و خوابت میبره  البته بغلی هم شدی بله دیگه از دو طرف نوه ی اولی معلومه که عزیز دردونه میشی و بغلی  البته زن عمو ماهرخ بغلت نمی کنه و باهات حرف میزنه تو هم  جوابشو میدی ماشاالله خیلی حوصله داره  عمو شاهینم که میبرتت تا سقف و میاره پایین &n...
7 آبان 1392

عکس هایی از اتاق سوسولوگان

سلام پسرم   فرش اتاق گل پسرم   اینم تخت و کمدته عسلم اینم یه پادری هست که عمه سارا برات گرفته این ماشین پلیس کنترلی رو هم عمو شاهین برات گرفته البته با زن عمو فائزه اینم یه دونه از اویزای دیواره اتاق خوابته   ...
7 تير 1392

حال و احوال؟

عسل مامانی سلام.خوبی گلم؟   مامانی چند روزی بود که حالش خوب نبود.یعنی تمام بدنم خارش گرفته بود.البته هنوزم هست ولی یکم بهتر شدم.فکر کنم طبعت خیلی گرمه!!!  به بابایی شهرام رفتی!     تازه یه خبر خوب : به یمن قدم تو اگه خدا بخواد منو و بابایی داریم پیمانی میشیم. من که باورم نمیشه.   دیروز هم رفته بودم اداره. همه ی همکارارو دیدم. همه برات آرزوی سلامتی کردن.به برکت این روزهای خوب ( تولد امام حسین و حضرت عباس) ایشالا که صحیح و سالم پا به این دنیا بگذاری.  دیگه چیزی نمونده امروز 36 هفته و 2 روزمه.به امید خدا کمتر از 1 ماه دیگه روی ماهتو میبینیم.   ...
27 خرداد 1392